لباس های مندرس...

لباس های مندرس...

 

حضرت یوسف از بالای قصر جوانی را دید که با لباسهای مندرس از کنار قصر عبور می کرد، جبرئیل گفت: این جوان را می شناسی ؟
حضرت یوسف فرمود: نه..
جبرئیل گفت : این همان طفلی است که در گهواره به سخن آمد و نزد عزیز مصر به پاکدامنی و طهارتِ تو شهادت داد ..
حضرت یوسف فرمود: او را بر من حقی است..
پس دستور داد، جوان را آوردند و امر کرد او را لباسهای فاخر پوشانیدند و انعام زیاد در حق او ارزانی فرمود...

با نگاه به این منظره جبرئیل به خنده آمد !
حضرت یوسف فرمود: آیا احسان ما کم بود که به نظرِ تحقیر تبسم کردی !؟

جبرئیل گفت: نه، غرض از خنده من این است تو که مخلوقي هستی در حق این جوان به واسطه یک شهادت بر حقی که درباره تو در حال خردسالی و بی اختیاری داده بود این همه احسان کردی ، پس پروردگار بزرگ در حق کسی که بر توحید و وحدانیت او گواهی داده (و یک عمر بگوید: اشهد ان لا اله الا الله ) چقدر احسان خواهد فرمود ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ برچسب:, ] [ 18:36 ] [ N ] [ ]